بسم الله الرحمن الرحیم
نقش مدیریت سالم در رشد وتربیت کودک
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ
به رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مىشدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى،(قاطع باش)وبرخدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.(آل عمران ،159)
نوع مدیریت والدین درتکوین شخصیت فرزند بسیار مؤثر است ،رفتار های مثبت ویا منفی او متأثر از این مدیریت می باشد .
در آیۀ 159 سورۀ آل عمران خدای متعال به پیامبر نوع مدیریت در جامعه اسلامی را بیان می کند (فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ )، در این آیه مضرات نوع خشن رابیان می نماید( لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ) ؛ وسه تا از وظیفۀ یک مدیر خوب را بیان می نمایند :
فَاعْفُ عَنْهُمْ پس آنها را ببخش
وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ« براى آنها آمرزش بطلب»
وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ« با آنان مشورت كن!»
فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ« اما هنگامى كه تصميم گرفتى، و بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد».
خانواده نیز یک اجتماعی است ، مدیر آن (وا لدین ) برای رشد اعضای آن می بایست فضای مناسب فراهم نمایند.
روانشناسان معتقدند که محیط خانه ، اولین وبا دوام ترین عامل در رشد شخصیت افراد یک خانواده است ونفوذ والدین بر فرزند تنها به جنبه های ارثی محدود نمی شود ، بلکه در رشد تمام ابعاد وجودی آنها نقش تعیین کننده ای دارد . فرزندان از را می آموزد وراه ورسم زندگی ، اخلاق وفلسفه اجتماعی وآداب ورسوم آن را فرامی گیرد (صفورایی ،1388،ص377).
سه نوع مدیریت برای والدین قابل تصور می باشد ، هر کدام آنها به نوعی در تکوین شخصیت کودک مؤثر می باشد ؛ این سه نوع مدیریت عبارتند از :
ـ مدیریت افراطی (سخت گیرانه)
ـ مدیریت تفریطی (سهل گیرانه)
ـ مدیریت متعادل (عاقلانه)
الف ـ مدیریت افراطی (سخت گیرانه)
وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ
و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مىشدند(آل عمران ،159)
در خانواده های سخت گیر ، بر قدرت والدین بیش از اندازه تأکید می شود . این نوع خانواده تابع اصول دیکتاتوری است . بدین معنا که یک نفر حاکم بر رفتاردیگران است این فرد غالباً پدر وگاهی ممکن است مادر نقش اورا به عهده بگیرد ودر غیاب پدر ودر موضوعاتی که به وی واگذار شده ، اعمال نظر کند وبه کنترل رفتار فرزندان بپردازد. درچنین روشی وا لدین برای اجرای دستورات خود نیازی به ارائه دلیل نمی بیند ، پدر مستبد حتی در کارهای مربوط به کودکان ، امیال آنها را در نظر نمی گیرد وبدین صورت آنان از حقوق خاص خود بی بهره می مانند.پیامبر اسلام (ص) به چنین فردی به عنوان بدترین مردم بیان داشته است:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص شَرُّ النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الَّذِينَ يُكْرَمُونَ اتِّقَاءَ شَرِّهِمْ
پیامبر (ص) فرمودند : بدترین مردم روز قیامت کسی است که از ترس در امان ماندن از شر او ، مورد حترام باشد (کلینی ،1365،ج 2 ،ص ، 327).
هافمن از تحقیات خود در باره فرزندانی که والدین سخت گیر بوده اند ، چنین نتیجه میگیرد :
« کودکانی که در خانوادۀ سخت گیر بزرگ می شوند ، معمولاً مطیع وفرمان بردارند ؛ ولی در اکثر موارد رفتار آنها توأم با پرخاش گری است . آنها در بین هم بازی های خود محبوبیت زیادی به دست نمی آورند ؛ زیرا برای حقوق دیگران احترام قائل نمی شود . این کودکان در برابر انتقاد بزرگ ترها بی تفاوت واز ثبات عاطفی کمی برخوردارند و سرانجام این که گرایش بیش تری به انحرافات اخلاقی از خود نشان می دهند (صفورایی 1388،ص380).
این گونه کودکان که دائم مورد سرزنش والدین قرار می گیرد ، نسبت به اطرافیان خود دست به لجاجت می زند ،غالباً نتیجۀ این لجاجت ، انحرافات اخلاقی می باشد .
َ علی (ع) :َ الْإِفْرَاطُ فِي الْمَلَامَةِ يَشِبُّ نِيرَانَ اللَّجَاجَةِ «علی (ع) : افراط در ملامت وشماتت ، آتش لجبازی را شعله ور ی کند» (مجلسی، .(1404ه.ق، ج 74 ،ص 212).
فرزندان ، در این چنین محیطی هیچ گونه رشد روحی وروانی پیدا نمی کند ، بلکه به افرادی ضعف نفس واراده تبدیل می شوند . عموماً در تحصیلات نیز رشد نمی کنند ؛ علاوه براین ها ، خودش هم به عنوان الگوی تربیت کردن ، تبدیل به یک وا لدین خشن می شود .
قالَ النبی (ص) :ما مِن بَیتٍ لَیسَ فیهِ شَی ءٌ مِنَ الحِکمَةِ اِلّاکانَ خَراباً
خانه ای که از برنامۀ صحیح حکیمانه بی بهره باشد ، ویرانه ای بیش نیست (تفسیر مجمع البیان ج 1 ص 382، به نقل ازفلسفی ج 1،ص 490).
این فرزندان از والدین خود به شدت متنفرند
قَالَ الصَّادِقُ ع طُبِعَتِ الْقُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَيْهَا وَ بُغْضِ مَنْ أَسَاءَ إِلَيْهَا
امام صادق (ع) فرمودند: قلوب این گونه هستند که هر کسی به اونیکی کند دوست دارد وهر کسی به اوبدی نماید بغض وکینه دارد (حرعاملی،1409ه.ق ،ج 16، ص 184 ).
نتایج پژو هش های متعدد در باره بررسی علل خانه گریزی فرزندان نشان می دهد که یکی از مهم ترین عوامل فرار از خانه ، سلب آرامش روانی وعاطفی فرزندان از سوی والدین سخت گیر در محیط خانه است(صفورایی 1388،ص381).
ب ـ مدیریت تفریطی (سهل گیرانه)
در چنین خانواده هایی به فرزندان اجازه می دهند که به خواسته های خود آن گونه که می خواهند دست یابند وآرزوهای خود را برآورده کنند .در این جا به اصطلاح آزادی مطلق حکم فرماست وشعار طرف داران دیدگاه فوق این است که «کسی با کسی کاری نداشته باشد ؛ بگذار هر چه می خواهند ، انجام دهند .»منظور از آزادی چنان چه مصطلح ومعمول می باشد این است که هر کس بتواند هر کاری را میل دارد انجام دهد ودیگری حق دخالت در کار او را نداشته باشد .قرآن به زیبایی روحیۀ چنین فردی را بیان می نماید :
بَلْ يُرِيدُ الْانسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ
بلكه انسان می خواهد جلو وروبروی او باز باشد (آزاد باشد هر کاری انجا م دهد ) ! (قیامت ،5)
بعضی از والدین دادن این آزادی را به عنوان محبت به فرزند خود محسوب می دارند ؛ به عبارت دیگر برای ابراز محبت به فرزندش ، اورا از انجام هیچ کاری منع نمی کنند وتمام حوائج اورا برآورده می کنند. امام باقر (ع) چنین پدری را به عنوان بدترین پدر معرفی می نماید:
عن اَبی جَعفَرٍعَلَیهِ السَّلام ُقالَ : شرُّالاباءِمَن دَعاهُ البِرُّ اِلَی الاِفراطِ
امام باقر (ع) فرمودند: بدترین پدران کسانی هستند که در نیکی ومحبت نسبت به فرزندان ، از حد تجاوز کنند (تاریخ یعقوبی ، ج3 ، 53، به نقل از فلسفی1353،ص347).
از دیگر ویژگی های شیوه تربیت سهل گیرانه و والدین سهل گیر ، بی توجهی به آموزش رفتارهای اجتماعی است .در این گونه خانواده ها به طور کلی قوانین بسیار محدودی وجود دارد وافراد در برابر اجرای قوانین وآداب ورسوم اجتماعی چندان تقیدی ندارند . به همین دلیل دخالت پدر در کارهای فرزندان معنا ندارد وهر یک از فرزندان ودیگر اعضای خانواده ، هرکاری که بخواهد می تواند انجام دهد (صفورایی 1388،ص384).
در آموزه های دینی ما پاسخ دادن به تمامی خواهش های نفسانی ، مذمت شده است ؛ وبه کنترل ومخالفت کردن آن سفارش فراوانی شده است :
اِقمَعوا هذِهِ النُفوسَ فَإِنَّها طُلَعَةٌ [طلقة] إِن تُطيعوها تَزِغُ بِكُم إِلى شَرِّ غايَةٍ
خواسته های نفس را از هم بپاشید (نابود کنید ) زیرا آنها دیدبان هستند ، اگر نفس را اطاعت کنید شما را از جا برکنند وبه بدترین سرانجا م رساند (عبد الواحد آمِدی ،1387، ص180،ح2558)
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ طَبَائِعَ النَّاسِ كُلَّهَا مُرَكَّبَةٌ عَلَى الشَّهْوَةِ وَ الرَّغْبَةِ وَ الْحِرْصِ وَ الرَّهْبَةِ وَ الْغَضَبِ وَ اللَّذَّةِ إِلَّا أَنَّ فِي النَّاسِ مَنْ زَمَّ هَذِهِ الْخِلَالَ بِالتَّقْوَى وَ الْحَيَاءِ وَ الْأَنَفِ فَإِذَا دَعَتْكَ نَفْسُكَ إِلَى كَبِيرَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَارْمِ بِبَصَرِكَ إِلَى السَّمَاءِ فَإِنْ لَمْ تَخَفْ مَنْ فِيهَا فَانْظُرْ إِلَى مَنْ فِي الْأَرْضِ لَعَلَّكَ أَنْ تَسْتَحْيِيَ مِمَّنْ فِيهَا فَإِنْ كُنْتَ لَا مِمَّنْ فِي السَّمَاءِ تَخَافُ وَ لَا مِمَّنْ فِي الْأَرْضِ تَسْتَحِي فَعُدَّ نَفْسَكَ فِي الْبَهَائِمِ
امام باقر (ع) فرمودند :طبیعت بشر با شهوت ومیل وحرص وترس وخشم ولذت آمیخته شده است جز آن که در بین مردم کسانی هستند که این پیوند وکشش طبیعی را با نیروی تقوی وحیا وتنزّه مهار کرده اند . موقعی که نفس متجاوزت ، تورا به گناه می خواند به آسمان با عظمت وکیهان حیرت زا را نگاه کن واز خداوند بزرگی که جهان را آفریده و بر آن حکومت می کند بترس واز گناه خوداری کن ، اگر از خداوند توانا خوف نداری به زمین نظر افکن شاید از حکومت بشری وافکار عمومی شرم کنی ومرتکب معصیت نشوی ، اگر جرأت وجسارت به جایی رسیده که نه از حکومت الهی می ترسی ونه از مردم زمین شرم داری خود را از صنف انسان ها خارج بدان و در زمرۀ بهایم و حیوانات به حساب آور (محدث نوری ،1408ه.ق ج11، ص 213).
در نتیجۀ سهل گیری والدین و آزادی فرزندان ، هرج ومرج بر روابط خانواده حاکم می شود وزندگی برای آنها مشکل خواهد بود .
أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَيُّمَا نَاشٍ نَشَأَ فِي قَوْمٍ ثُمَّ لَمْ يُؤَدَّبْ عَلَى مَعْصِيَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوَّلَ مَا يُعَاقِبُهُمْ فِيهِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَرْزَاقِهِمْ
امام صادق فرمودند :هر نوجوانی که در قوم رشد کند سپس برای گناهش مؤدب وتنبیه نشود ، پس خداعزوجل حتماً ،اولین عوقبتی که آنها را برای نوجوان می نماید ،آن که رزق آنها را کم می کند (مجلسی ، 1404ه.ق، ج 97 ،ص 78 ).
قالَ النبی (ص) :ما مِن بَیتٍ لَیسَ فیهِ شَی ءٌ مِنَ الحِکمَةِ اِلّاکانَ خَراباً
خانه ای که از برنامۀ صحیح حکیمانه بی بهره باشد ، ویرانه ای بیش نیست (تفسیر مجمع البیان ج ÷1 ص 382، به نقل ازفلسفی ج 1،ص 490).
دکتر شرفی(1364) علت مراقبت های افراطی والدین به فرزندشان را این گونه ترسیم می کند :
گاهی والدین فرزند قبلی خود را از دست داده اند ودر نتیجه بیش از اندازه از فرزند فعلی خود مراقبت می نمایند.
والدینی که برای مدت ها بچه دار نشده واکنون صاحب فرزندی می شوند ، فرزند جدید الولادۀ خود را زیاد تحت مراقبت قرار می دهند.
در مواقعی پدر ومادر نمی توانند پاسخگوی نیاز های عاطفی یکدیگر باشند وروی این اصل، کودک را مرکز عواطف واحساسات خود قرارمی دهند . مثلاً خانمی که از محبت شوهر محروم است فرزند خود را جانشین شوهر می کند .نسبت به او بیش از حد مهر می ورزد .
گاهی علاقه شدید مادر به کودک ، دلیل بر تنفر اواز کودک است . این مادر برای این که تنفر خود را از کودک پنهان دارد واز ترس این که مبادا دیگران متوجه این تنفر شوند بیشتر بچه را مورد محبت قرار می دهد (ص65).
چنین مدیرتی بر فرزندان ،برشخصیت فرزند، آثار سوء دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود :
1ـ فرزندان این خانواده ها بی بند بار ، لاابالی ، سهل انگار ، خود خواه وبی هدف هستند ، میزانی بر اعمال ورفتار آنها حاکم نیست ودر مقابل دیگران احساس مسؤلیت نمی کنند ؛از این رو قادر به ارتباط مطلوب وسازنده با دیگران نیستند واغلب در زندگی با شکست مواجه می شوند (شریعتمداری ،1377،ص 213).
2ـ فرزندانی که به شیوه تربیتی سهل گیرانه پرورش یافته اند،به دلیل عادت کردن به آزادی تقریباً مطلق و بی بند باری،نمی توانند خودرا کنترل کنند ودر نتیجه به ورشکستگی تربیتی واخلاقیدچار می شوند .ضعف های تربیتی واخلاقی نیز به نوبۀ خود ، زمینه بزه کاری در عرصه حیات اجتماعی کودکان را فراهم می کند .
3ـ از آن جا که در این شیوه تربیتی باید خواسته های فرزند تأمین شود ، روحیه اطاعت از قانون ، احترام به مقرارت اجتماعی ورعایت آداب اخلاقی به حداقل ممکن تنزل می یابد . در واقع فرزندان این خانواده ها به هنجارهای اجتماعی ـ فرهنگی واصول وارزش های اخلاقی چندان توجهی ندارند .
4ـ از آن جا که والدین در این نوع شیوه تربیتی ، همیشه در صدد تأمین تمام خواسته های فرزندان هستند ، فرزندان تلاش وسختی کار را احساس نمی کنند ؛ در نتیجه خود را در کارها ی شخصی ناتوان می بیند . این کودکان در زندگی آیندۀ خود ، برای برآورده کردن نیازها ی شان وتعامل با اجتماع از توانایی لازم وکافی برخوردار نیستند (صفورایی 1388،ص387).
مراقبت بیش از حد از کودک ، مانع رشد طبیعی وی خواهد شد ، بچه ای که بیشتر وقت خود را با والدین می گذارد و نمی تواند با کودکان همسن خود آمیزش ومعاشرت نماید ، دچار عارضۀ عقب افتادگی رشد اجتماعی می گردد . هم چنین مراقبت بیش از حد ، مانع پرورش روحیۀ استقلال طلبی کودک می گردد زیرا بیش از حد ومیزان های اخلاقی واجتماعی اوتابع چیزی است که پدر ومادر برایش در نظر می گیرد (شرفی ،1364،ص65).
ج ـ مدیریت متعادل (عاقلانه)
خانواده متعادل خانواده ای است که نه راه افراط ونه راه تفریط را نمی پیماید . وبه طور عاقلانه با فرزندش ارتباط برقرار می نماید ، وزمینۀ رشد طبیعی فرزند را فراهم می نماید . در کتب تربیتی به این خانواده ، «خانواده مقتدر» می گویند .
منظور ازخانوادۀ مقتدر ،خانواده ای است که کودک را به شیوه ای که در نظر اواطمینان بخش وقاطع است ، آزاد می گذارند . در چنین خانواده ای فرزند به اسقلال و آزادی فکری تشویق می شود ، در حالی که نوعی محدودیت وکنترل از سوی والدین نیز بر اواعمال می گردد . در این خانواده اظهار نظر ، صحبت با کودک وارتباط کلامی وسیعی در تبادل کودک ـ والدین وجود دارد . گرمی وصمیمیت ، اساس برقرای ارتباط است وبه شیوه ای منطقی وعقلانی اظهار می شود.(دادستان ،1376، ج 1،ص 97).
از ویژ گی های این شیوه تربیتی این است که هر یک از اعضای خانواده به تناسب امکان وتوان خود ، در تعیین وانتخاب اهداف وتلاش برای دست یابی به آنها شرکت دارند . اعضای خانواده مقتدر با هم دیگر هم کاری صمیمانه وجدی دارند . وقتی عده ای در انتخاب هدف ها مشارکت داشته باشند وهدف ها را با توجه به مصالح خانواده تعیین کنند ، با اشتیاق وقدرت بیش تری در تحقق آنها تلاش می کنند (صفورایی 1388،ص380).
قالَ النَبِیّ (ص) أَعينوا أَولادَكُم عَلى البِرِّ مَن شاءَ إِستِخرَجَ العُقوقِ مِن وُلدِهِ.«پیامبر (ص) فرمودند : فرزندان خود را در خوب شدن كمك كنيد ؛ زيرا هر كه بخواهد مى تواند نافرمانى را از فرزند خود بيرون آورد »(شیروانی،1386 ،ص 64،ح370) .
مدیریت عاقلانه (مقتدرانه ) در محیط خانواده دارای ویژگی های ذیل می باشد :
ــ احترام متقابل
ــ اعتماد متقابل
ـ تغافل وعفو
ـ ابراز محبت متعادل
ـ مشورت کردن با اعضای خانواده
ــ نظارت مسؤلانه
ـ وعظ مناسب وبجا
احترام متقابل
غریزۀ حب ّذات در مزاج کودک ، نیروی مهمی است که اگر عاقلانه وبا برنامۀ صحیح رهبری شود ومورد بزرگی ببار می آورد . یکی از طرق ارضاء غریزۀ حب ّ ذات ، تکریم کودکان وتوجه به شخصیت آنها است، طفلی که به قدر کافی در خانواده احترام شود وغریزۀ حب ذاتش به اندازۀ صحیح ارضاء گردد روحیه ای طبیعی وروانی معتدل دارد ، از چنین کودکی می توان توقع اخلاق پسندیده ورفتار عادلانه داشت (فلسفی ،1342،ج 2،ص 68).
احترا م به کودک حسن معاشرت پدر ومادر با وی ، یکی از اساسی ترین عوامل ایجاد شخصیت در کودک است . پیامبر اسلام این برنامه بزرگ را در یک عبارت کوتاه بیان فرموده اند:
قَالَ النبی (ص) أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ يُغْفَرْ لَكُمْ «پیامبر (ص) فرمود : فرزندنتان را احترام نمایید ونیکو تربیت نمایید ، مورد آمرزش قرار خواهید گرفت» (حر عاملی ،1409ه.ق، ج 21،ص476)
احترام به فرزند در تعالیم اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است .
عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ مَنْ كَانَ لَهُ أُنْثًى فَلَمْ يُبْدِهَا وَ لَمْ يُهِنْهَا وَ لَمْ يُؤْثِرْ وُلْدَهُ عَلَيْهَا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّة
هر که دختری داشته باشد وبه او آزار نرساند وبه او بی احترامی نکند وپسرش را براو مقدم ندارد ، خداوند او را به بهشت وارد می کند (محدث نوری .،1408ه.ق ، ج 15، ص 118)
احترام به کودک ، فرزند را با استقلال اراده واعتماد به نفس بار می آورد ، اورا یک انسان با شخصیت می سازد . کودکی که از اول ارزش خویش را درک کند روزی که بزرگ شد یک عضومسقل اجتماع است ، خود را زبون وفرومایه نمی بیند ، پستی وحقارت در حریم فکر اوراه ندارد.
قَالَ علی (ع ) مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهْوَتُهُ «علی (ع) فرمودند : کسی که برای خودش احترام قائل است ، تمایلات نفسانی در نظر او پست وکوچک است» (مجلسی ، 1404ه.ق ، ج 67 ، ص 78 ).
وَ قَالَ علی ابن الحسین( ع) :مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا«امام سجاد (ع) می فرمایند : هر کسی برای خود کرامت نفس وشخصیت قائل است ادیات پست برای او حقیر وناچیز می شود »(مجلسی ، 1404ه.ق ،ج 75 ، ص 135 ).
عن علیّ علیه السلام : مَن کَرُمَت عَلَیه ِ نَفسُهُ لَم یُهِنها بِالمَعصیَّةِ
«آن کس که بزرگی وکرامت برای خود قائل است هرگز با پلیدی گناه پست نفس خود را خوار نمی کند» (عبد الواحد آمِدی ،(1387، ص677).
چنانچه این احترام به کودک داده نشود ، وشخصیت او از سوی والدین مورد اهانت قرارد بگیرد ، کودک نیز برای خود ارزشی قایل نخواهد شد ؛ در نتیجه خود را فردی بی ارزش وخوار می داند ؛در این صورت است که به هر کار پستی تن می دهد ودر نتیجه سقوط می کند
وَ قَالَ ابی الحسن الثالث (ع) مَنْ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ «امام هادی (ع) می فرمایند:هر کسی که خود را کوچک وخوار شمارد ودر خود احساس حقارت کند خویشتن را از شر او در امان ندان ! »(مجلسی ، 1404ه.ق ، ج 75 ،ص 365).
مَن هانَت عَلَيهِ نَفَسُهُ فَلا تَرجُ خَيرَهُ«علی (ع) می فرماید : هرکسی که خویشتن را خوار وپست بداند به خیر ونیکی او امیدوار نباش» (عبد الواحد آمِدی .(1387،ص712).
اعتماد متقابل
مشارکت دادن که از طرف مک کوبی ومارتین (1983) مطرح شد به معنای شرکت دادن فرزندان در تصمیم گیری ها وتشویق آنان جهت مسؤلیت پذیری متناسب با سن ومستقل عمل نمودن می باشد . این دسته از والدین نسبت به نیاز ها ودیدگاه های فرزندشان پاسخ دهنده هستند وآنان را در تصمیمات خانواده دخالت می دهند(صمدی ،1388،ص 430) .
قَالَ الصَّادِقُ ع طُبِعَتِ الْقُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَيْهَا وَ بُغْضِ مَنْ أَسَاءَ إِلَيْهَا
امام صادق (ع) فرمودند : قلوب به طور فطری وطبیعی هر کسی که به اواحسان نماید ، دوست دارد ؛هر کسی که به او بدی نماید ، بغض وکینه دارد (حرعاملی ، 1409ه.ق ،ج 16، ص 184).
اعتماد به کودک به عبارت دیگر ، پذیرش بدون قید وشرط می باشد . توماس گوردون (1356) در کتاب « پرورش کارآیی والدین» تأثیر پذیرش را در شکوفا شدن استعداد های کودک این گونه ترسیم می نماید :
وقتی که انسان بتواند با تمام احساس کسی را بپذیرد در او قدرت کمک به دیگری وجود دارد . قدرت پذیرش او یک عامل مهم در ایجاد رابطه با شخص دیگر است وسبب می شود که آن شخص بتواند تغییراتی در جهت بهتر ورشد کرده ، اشکالات خود را بخوبی حل کند ، از سلامت روانی برخوردار شده واز تمام قدرت خود برای بهتر شدن استفاده نماید .
وقتی که انسان بداند که کس دیگری اورا دوست دارد واورا همان طور که هست می پذیرد آن وقت او می خواهد تغییرکند،عوض شده وقابلیت خودرا نشان دهد . پذیرش مثل خاک حاصل خیزی است که سبب می شود تخم رشد کند وتبدیل به یک گل قشنگ شود ، خاک تنها کاری که می کند این است که تخم را قادر می سازد که تبدیل به نهال ودادن گل شود در حقیقت رشد تخم را آسان می کند ولی قدرت باروری در درون خود تخم است. یک بچه هم مثل تخم، قدرت رشدش در خود اوست؛ پذیرش مثل خاک است وبچه را قادر می سازد که قدرت ولیاقت خود را نشان دهد( (ص30) .
ـ تغافل وعفو
تغافل عبارت از این است که آدمی چیزی را بداند واز آن آگاه باشد ولی با اراده وعمد ، خود را غافل نشان است . این عمل اگر بجا ودر مورد صحیح انجام پذیرد از نظر اخلاقی بسیار پسندیده وممدوح است ودر پاره ای از موارد می تواند ثمرات عالی ونتایج مهم ببار آورد .
وَ قَالَ صادق (ع ) :صَلَاحُ حَالِ التَّعَايُشِ وَ التَّعَاشُرِ مِلْءُ مِكْيَالٍ ثُلُثَاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُل
امام صادق (ع) فرمودند : صلاح زندگی وآمیزش با مردم محتوای پیمانۀ پُری است که دو سومش فهم وآگاهی باشد ویک سومش تغافل (تحف العقول عن آل الرسول ص ، 359).
از نکات هم در امر تربیت ، عفو وبخشش بجا است ، پیامبر عفو نسبت به کودک را کمک ونیکی به او می داتد:
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ وَ هُوَ أَنْ يَعْفُوَ عَنْ سَيِّئَتِهِ وَ يَدْعُوَ لَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ
پیامبر (ص) فرمودند : خدارحمت کند هر کسی که فرزندش را در نیکی کمک ویاری نماید ، واو از خطاهایش می گذرد و اورا به سمت خدا هدایت می کند( مجلسی ج : 101 ص : 98).
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اِغفِر، فَإِن عاقَبتَ فَعاقِب بِقَدرِ الَذَّنبِ وَ اتََّقِ الوَجهَ.
پیامبر (ص) فرمودند : گناه كسان را ببخش و اگر مجازات مي كنى بقدر گناه مجازات كن و صورت را ميازار (نهج الفصاحه ،ترجمه شیروانی ،ص 65،ح378) .
ـ ابراز محبت متعادل
ابراز محبت وعواطف ، از حقوق مهم کودک واعضای خانواده نسبت به هم می باشد ؛ برآورده شدن نیاز عاطفی ، موجب حفظ اعضای خانواده از آسیب های روانی واخلاقی می شود .تعلق ومحبت از نیازهای اساسی انسان است که روان شناسان مختلف با عناوین مشابه متذکر شده اند ؛ کارن هورنای آن را با عنوان نیاز به محبت وتصویب می کند .مازلو نیز پس از تأمین نیاز های جسمانی وایمنی ، نیاز به تعلق ومحبت را مهم ترین نیاز دانسته است .
والدين بايد بافرزندان بامحبت واحترام رفتار نمايند. زيرا انسان تشنه محبت است. كودك نيز كه يك انسان كوچك است بيش از بزرگان به محبت احتياج دارد؛ كودك با احساس محبوبيت آرام و راحت به رشد خويش ادامه مي دهد و در پرتو صفات عالي انسانيت به تكامل مي رسد. درسايه سار زلال محبت احساسات و عواطف كودك رشد مي كند و از او انسان شايسته به وجود مي آيد. دختري كه از پدر ومادر و در محيط خانه از لحاظ محبت اشباع شده در جواني احساس محروميت و بي پناهي نمي كند تا در مقابل چند جملة مودت آميز يك جوان غرض ورز خود را ببازد وآيندة خويش را تباه سازد. جواني كه در كانون مهر ومودت پرورش يافته احساس محروميت نمي كند تا براي تسكين خاطر به كانونهاي فساد واعتيادهاي خطرناك وميگساري پناهنده گردد. كسي كه در محيط سرد و بي عاطفه پرورش يافته از پدر ومادر مهر و محبت نديده، يك انسان راضي و طبيعي نخواهد بود.
دیکسون ودیگران (1993)تأثیرات متعددی را برای ابراز عواطف مثبت در روابط بین فردی بیان می کنند؛ از جمله این تأثیرات عبارتند از :
1ـ افزایش تعامل وحفظ روابط
2ـ ابراز علاقه واقعی به ایده ها ، افکارواحساسات طرف مقابل
3ـ جالب ولذت بخش ساختن تعامل (احمدی (1388)،ص368).
در اسلام در مورد پاسخ گوبودن والدین وعلاقه نشان دادن آنها به کودک سفارش های اکیدی شده است .
75- وَ كَانَ النَّبِيُّ ص إِذَا أَصْبَحَ مَسَحَ عَلَى رُءُوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ
پیامبر (ص) هر روز صبح بر سر بچه ها ونوه هایش مسح می نمودند(بحار ج 23، ص114).
علی (ع) :ليَتَأَسَّ صَغِيرُكُمْ بِكَبِيرِكُمْ وَ لْيَرْأَفْ كَبِيرُكُمْ بِصَغِيرِكُمْ وَ لَا تَكُونُوا كَجُفَاةِ الْجَاهِلِيَّة
علی (ع) :البته باید کودک در رفتار خود پیرو بزرگ سالان باشد وحتماً باید بزرگ سالان به کودکان رئوف ومهربان باشد . مبادا مانند جفا کاران وستمگران دوران جاهیلیت رفتار کنید (نهج البلاغه ،ص 531).
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
پیامبر (ص) فرمودند : هرکس فرزندش را ببوسد ، خداوند برای او پاداشی نیکو می نویسد وکسی که فرزند خود راخوش حال کند ، خداوند متعال اورا در قیامت خشنود خواهد کرد (بحار ،ج104،ص91).
بروز عواطف مثبت وخوشایند در برخورد با دیگران ، دوستی ها را پدید می آورد و بر استحکام وشدت روابط قبلی می افزاید . اموری که در آموزه های اسلامی نشان دهندۀ این عواطف عبارتنداز :
1ـ گشاده رویی ولبخند زدن : علی (ع) :وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ و
خوش رویی وسیله ای برای مودت ومحبت است( بحارالأنوار ج 66 ص 408 ) .
2ـ احترام گذاشتن :نخستین گام برای جلب عواطف ومحبت دیگران ، رعایت ادب واحترام در مقابل آنهاست.
قَالَ النبی (ص) أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ يُغْفَرْ لَكُمْ
پیامبر (ص) فرمود : فرزندنتان را احترام نمایید ونیکو تربیت نمایید ، مورد آمرزش قرار خواهید گرفت (حر عاملی ، ج 21،ص476)
روانشناسان در تحقیقات گسترده ای به این نتیجه رسیده اند که خانوادۀ مطلوب وایده آل خانواده ای است که امنیت عاطفی ، احساس ارزشمندی ، احساس تعلق ومورد عشق وعلاقه بودن را تأمین می کند . هنگامی که کودکی مورد علاقه واحترام خانواده اش باشد ، امکان وفرصت بیشتری برای نیل به استقلال ومسؤلیت خواهد داشت وبرای برنامه ریزی وانتخاب امور مربوط به خود در چار چوب معیارهای اخلاقی از تشویق لازم برخوردار خواهد شد . کودک ونوجوان در خانواده ای که هم خوانی وعدم تعرض در ارزش ها ، گرمی ، ثبات واعتماد واحترام بین والدین وبین والدین وفرزندان در آن حاکم است، به سهولت بازندگی سازگاری می یابد (نوابی نژاد، 1362،ص191).
3ـ سلام کردن :سلام نوعی اعلام محبت ، دوستی واظهار مهر وآشتی در آغاز گفت وگوست که معمولاً توأم با حالت عاطفی خوشایند است .
4ٌـ دست دادن ودر آغوش کشیدن :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَصَافَحُوا فَإِنَّ الْمُصَافَحَةَ فِي الْمَوَدَّةِ پیامبر (ص) فرمودند: با یکدیگر مصافحه کنید ، زیرا مصافحه موجب افزایش دوستی ومحبت می شود ( مستدركالوسائل ج : 9 ص : 58)
5ـ هدیه دادن :هدیه سمبل عاطفه ومحبت است وموجب افزایش محبت افراد به یکدیگر می شود.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص :الهَدِيَّة ُتورَثُ المَوَدَّةَ وَ تَجدُدُ الِإخوَةَ وَ تَذهَبُ الضَغينَةُ
پیامبر (ص) فرمودند:هدیه دادن وجب دوستی ومحبت می شود ، وبرادری را تازه می کند وکینه را می زداید(بحار ج72ص166).
هدیه دادن آثار بسیاری در پیدارد ازجمله احترام دوستان تجدید دوستی ، بقاء مودت ، رفع کینه ها وبرآوردن نیازها(آذربایجانی وهمکاران،1387،صص246ـ244).
مشورت کردن با اعضای خانواده
وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ
و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد. (آل عمران ،159)
خداوند به پیامبرش دستور می دهد که با مسلمین مشورت کن ، واز نظرات آنها بهره ببر . دستور الهی به پیامبر (ص) برای مشورت با مسلمین ،نه از برای کسب اطلاعات وحل مجهولات نیست ، بلکه راهی برای احترام به مسلمین و فراهم نمودن رشد آنها می باشد .
در کانون خانواده نیز می بایست اعضای آن حق صحبت کردن ونظر دادن باشد . فرصت نظر دادن به فرزندان علاوه بر آن که موجب رشد آنها می شود ، ایجاد صمیمت وهمکاری بیشتر در محیط خانه می شود
ــ نظارت مسؤلانه
يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَكمُْ وَ أَهْلِيكمُْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِْجَارَةُ عَلَيهَْا مَلَئكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَّا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگه داريد آتشى كه فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمىكنند و آنچه را فرمان داده شدهاند (به طور كامل) اجرا مىنمايند! (تحریم،6)
یکی از وجه تمایز مدیریت عاقلانه ، نظارت مسؤلانه می باشد ؛ به عبارت دیگر نه در تمام کارهای فرزند دخالت سخت گرانه می نماید ونه اورا به حال خود رها می کند ؛بلکه با نظارت مسؤلانه مراقب رفتار ها وگفتارهی اواست . اگر رفتار ویا گفتاری نامناسب از او مشاهده نمود با حفظ احترام (بدون تحقیر) وملایم مضرات آن کار را به اوتذکر می دهد ومحکم از اومی خواهد که آن رفتار نادرست را تر ک نماید.
وَ عَنْهُ ع قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً جَلَسَ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ يَبْكِي وَ قَالَ أَنَا قَدْ عَجَزْتُ عَنْ نَفْسِي كَلَّفْتُ أَهْلِي فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَسْبُكَ أَنْ تَأْمُرَهُمْ بِمَا تَأْمُرُ بِهِ نَفْسَكَ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا تَنْهَى عَنْهُ نَفْسَكَ
امام صادق (ع): چون اين آيه آمد: «اى مردم مؤمن خود و اهل بيت خود را از آتش بترسانيد، و حفظ نماييد» (سوره تحريم- 6)، مردى مسلمان بگريه نشست، و گفت: من از خودم عاجزم، و تكليف خانوادهام نيز بگردنم افتاد. پيغمبر (ص) فرمود: همين كافيست كه آنها را به آنچه خودت را ميخوانى امر نمايى و از آنچه خودت را باز مىدارى نهى كنى(محدث نوری،1408ه .ق ،ج 12،ص201).
امام حسن مجتبی (ع) وقتی از فرزندش پوشش نامناسب مشاهده می کند ، قاطعانه با آن برخورد می نماید:
خَرَجَ ابْنٌ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فِي الرَّحْبَةِ وَ عَلَيْهِ قَمِيصُ خَزٍّ وَ طَوْقٌ مِنْ ذَهَبٍ فَقَالَ ع ابْنِي هَذَا قَالُوا نَعَمْ قَالَ فَدَعَاهُ فَشَقَّهُ عَلَيْهِ وَ أَخَذَ الطَّوْقَ مِنْهُ فَجَعَلَهُ قِطَعاً قِطَعاً
یکی از پسران امام حسن (ع) از خانه خارج شد . در حالی که لباسی از خز برتن وردنبدی از طلا بر گردن داشت . امام اورا دید و با تعجب فرمود : این فرزند من است ؟ عرض کردند : آری امام اورا صدا زد . ایشان لباس اورا پاره وگردن بند را قطعه قطعه کرد (نوری ج 3 ص 309).
وامام صادق (ع) آیه يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَكمُْ وَ أَهْلِيكمُْ نَارًا (تحریم ،6) را بدین گونه تفسیر می نمایند:
وَ عَنْهُ ع أَنَّهُ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً
قَالَ النَّاسُ كَيْفَ نَقِي أَنْفُسَنَا وَ أَهْلِينَا
قَالَ اعْمَلُوا الْخَيْرَ وَ ذَكِّرُوا بِهِ أَهْلِيكُمْ
وَ أَدِّبُوهُمْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ
ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ لِنَبِيِّهِ ص
وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها
وَ قَالَ وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا
ازامام صادق (ع) دربارۀ آیۀ « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً »پرسیدند که چگونه خود وخانواده مان راحفظ کنیم ؟فرمود :
کارخیر انجام دهید وبه خانواده تان متذکر شوید
،وآنها را برطاعت خدا تربیت کنید ؛سپس حضرت فرمودند :
خدا در کتابش از پیامبر خواسته که خانواده اش را به نماز امر کند وبر این اسقامت ورزد ؛ .همین طور در مورد حضرت اسماعیل فرموده ، در کتاب از اسماعیل یاد کن که اوصادق وعد بود ،وخانواده اش به نماز وزکات امر می کرد وپیش خدا مرضی است (محدث نوری،1408ه .ق ،ج 12،ص201).
به اعتقاد اسمیت (1988) حمایت والدین ارتباط مثبتی با رشد شناختی ، هم آهنگی با نظرات بزرگ سالان ، عزت نفس ، احساس کفایت دارد. ازاین روست که این محقق اعتقاد داشت که فرزندان والدین قاطع ، اغلب سازگار ، خوش رو ، مسؤلیت پذیر ، متکی به خود هستند وجهت گیری هایشان به سمت پیش رفت می باشد . آنها وقتی به سن نوجوانی می رسند به طور قاطعانه رفتار می کنند وخونگرم واجتماعی می شوند .یافته های بامر یند (1991)نشان داد که فرزندانی که والدین قاطع دارند از رشد خوبی برخوردار هستند ، در تکالیف جدید اعتماد به نفس داشته وکم تر رفتار جنسی قالبی از خود نشان می دهند (صمدی 1388،ص434) .
ــ وعظ مناسب وبجا
وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَابُنىََّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ
(به خاطر بياور) هنگامى را كه لقمان به فرزندش- در حالى كه او را موعظه مىكرد- گفت: «پسرم! چيزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك، ظلم بزرگى است.» (لقمان ،13)
یکی از ابزار های کار ساز در تربیت فرزندان ، موعظه از جانب فردی است که خود به گفته ها وموعظه های خود عمل کند . موعظه بیانی است که نفس شنونده را نرم وقلبش را به رقت آورد وفضای معنوی بر او حاکم سازد (طباطبایی ،(1387ه.ق )،ج12،ص534).
موعظه سخنی است که قلب را نرمی ورقّت می بخشد وعواطف را تحریک می کند وموجب می شود که انسان از کجی وپلیدی دست کشد وبه راستی وخوبی دل بندد .موعظه سخنی است که در انسان حالت بازندگی از بدیها وگروندگی به خوبی ها ایجاد می کند . بنابراین ، موعظه سختی ومقاومت دل را در برابر حق وعمل به حق را زایل می کند ونرمی وتسلیم در برابر حق وعمل به حق را فراهم می سازد (دلشاد تهرانی (1374)،ص285).
امامان در فرصت های متنوع فرزندان خود را موعظه می کردند ؛ نامۀ طولانی امام علی (ع) به فرزندش امام مجتبی نمونه ای از آن است . در موعظه توجه به دو نکته ضروری است :
نخست آن که موعظه گر ، خود پیشاپیش پذیرای وعظ توجه بوده وبه توصیه های خود به دیگران عامل باشد ، چنان چه پیشوایان معصوم دین چنین بودند .دوم آن که در بیان موعظه ، زمان وموقعیت روحی شنونده به دقت توجه شود واز موقعیت های خاص روحی مساعد متربی برای این امر بهره گیری شود (ساجدی (1388)، ص456).
روش موعظه بر سه رکن استوار است : موعظه کننده ، وموعظه، وموعظه شونده ، وبرای این که موعظه مؤثر واقع شود باید هر یک از این ارکان ویژیگی هایی را دارا باشند .
انسانی که موعظه می کند خود باید نمونه ای عملی از موعظۀ خویش باشد تا موعظه بدرستی تأثیر کند
وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلىَ اللَّهِ وَ عَمِلَ صَلِحًا وَ قَالَ إِنَّنىِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ
چه كسى خوش گفتارتر است از آن كس كه دعوت به سوى خدا مىكند و عمل صالح انجام مىدهد و مىگويد: «من از مسلمانانم» (فصلت33)
اَلكَلِمَةُ إِذا خَرَجَت مِنَ القَلبِ وَقَعَت فِي القَلبِ وَ إِذا خَرَجَت مِنَ اللِّسانِ لَم تَجاوِزِ الآذانَ
وقتی که سخن از دل برآید ،بر دل نشیند ، واگر از زبان برآید از گوشها فراتر نرود(شرحنهجالبلاغة ، ج 20،ص 287 )
خود موعظه نیز باید ویژگی هایی داشته باشد تا در جان انسان نفوذ کند وبه دل نشیند .موعظه باید متناسب با حال ووضع مخاطب باشد .
أَحسَنَ الكَلامِ ما لا تَمجُهُ الآذانَ َو لا يَتَعَبُ فَهمَهُ الأَفهامَ [الأذهان]
علی (ع) : بهترین سخن آن است که گوش آن را رد نکند وفهم ها (گوش ها) برای درک آن به تعب وسختی نیفتند(غررالحكم ،ص210).
هم چنین زبان موعظه باید زبانی نرم ولیّن باشد تا سبب رقّت وخشیت شود ونیز موعظه شونده احساس کند که موعظه گر خیر خواه ودوستدار اوست .خای متعال حتی برای موعظه ستمگرانی چون فرعون به موسی (ع) وبرادرش هارون فرمان داد که با او به ملایمت ونرمی سخن گویند ، شاید از کجی دست کشد وبه راستی گراید:
اذْهَبَا إِلىَ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يخَْشىَ
بسوى فرعون برويد كه طغيان كرده است! اما بنرمى با او سخن بگوييد شايد متذكّر شود، يا(از خدا) بترسد! (طه ،43 ـ44)
البته در آداب موعظه باید وضع روحی وروانی مخاطب توجه داشت وبراین اساس بهترین صورت موعظه تصریح وگاهی به صورت تعرض وکنایه . عدم شناخت وضع وحال موعظه شونده تربیتی موعظه را می کاهد ویا خنثی ومنفی می ساز(دلشاد تهرانی ، (1374)،صص293ـ288).
شیوۀ تربیتی عاقلانه (مقتدارانه ) آثار مثبت فراوانی برتربیت فرزندان دارد که به بعضی از مهمترین آنها اشاره می شود :
1ـ به دلیل احترامی که والدین مقتدر به کودک خود می گذارند ، روحیه استقلال واعتماد به نفس را در او تقویت وبه رشد سالم شخصیت وی کمک می کنند ، این امر محبوبیت کودک را در میان هم سالان خود به دنبال دارد وبه تدریج ، استعداد اورا در پذیرش وایفای نقش رهبری ومدیریت شکوفا خواهد ساخت .
2ـ بر اساس بررسی های روانشناسان اجتماعی ، افرادی که در دوران کودکی از آزادی معتدلی برخوردار بوده وبه آنها احترام گذاشته شده است ، در بزرگ سالی دشمن ظلم وظالم ومخالف ناروایی ها بوده اند وبه اصلاحات بزرگ اجتماعی توفیق یافته اند ؛ جنبه های اشراق وآفرینندگی در آنان نیرومند بوده واز دنیا وعمر خود لذت بیش تری برده اند .
3ـ وقتی فرزندان بتوانند با والدین ودیگر اعضای خانواده خود، در یک فضای عاطفی متعادل زندگی کنند ، در مدرسه ودیگر مکان های آموزشی وغیر آموزشی نیز خواهند توانست با معلم ومسؤلان مدرسه ، هم کلاسی ها ودیگر افراد ، ارتباط عاطفی و اجتماعی صحیحی برقرار کنند . آنان می توانند با دوستان و هم سالان خود هم کاری وهم فکری داشته باشند به آنها احترام بگذارند واختلاف عقایدشان را به راحتی پذیرا شوند وبه هیچ وجه در صدد تجاوز وحمله به حریم دیگران نباشند(صفورایی 1388،ص389).
4ـ فرزندانی را که والدین مقتدر پرورش می دهند ، از نظر عاطفی نیز متعادل وبدون افراط وتفریط هستند وبه موقع از محبت والدین بهره می جویند . به شخصیت آنها در خانه توجه شده وبه آنان احترام می گذارند وجایگاه شان در جمع خانواده مشخص ومحفوظ است . این فرزند با نظارت وراه نمایی مدیر خانه،از قوانین ومقررات اجتماعی وخانوادگی اطاعت می کنند وپیروی از قوانین ، جزو ساخت های شناختی آنها شده وبه تبع همین ساخت ها رفتار می کنند . این کودکان به هنگام اشتباه ، دچار نا امنی روانی نمی شوند ؛ زیرا مطمئن هستند که راه نمایی وهدایت والدین مقتدر به یاری شان می شتابد وبرای رفع اشتباه به آنها کمک میکند که بار دیگر مرتکب این خطاها نشوند(شریعتمداری،1377،ص214).
5ـ کودکانی که پرورش یافتۀ والدین مقتدر هستند ، بین رشد اخلاقی ، اجتماعی ، روانی ، وشخصیتی آنها هم آهنگی کامل وجود دارد واین هم آهنگی سبب شکل گیری منش وخلقیات مثبت در آنان می شود هم چنین از خود محوری به قانون محوری میرسند (نوابی نژاد، 1375،ص25).